سلام.
باید ببخشید که نتونستم هفته پیش یادداشتهام رو بروز کنم.امروز هم بصورت فوری دارم این کار رو انجام میدهم.اون هفته برای درس انقلاب کنفرانس داشتم.موضوعش هم دکتر علی شریعتی بود.من تا به حال این همه مطلب رو به این سرعت در مورد یک شخص نخونده بودم.اما برای این کنفرانس این کار رو انجام دادم.باورم نمی شد این همه زتندگی این مرد جالب باشه.در پست های بعدی حتما مطالبی رو در این زمینه براتون می گذارم.اما خود کنفرانس با حالی که از حد کلاس بالاتر بود اما خداییش خیلی هول شده بودم.اصلا 1-2 مطلب رو فراموش کردم.خلاصه این هم از آخرین کنفرانس بنده در دروس عمومی.امروز هم به طور اتفاقی سر از مسابقات رباتیک دانشگاه آزاد یزد در آوردیم.حیف شد چون اگه 4-5 روز زودتر متوجه شده بودم حتما ما هم شرکت می کردیم. در هر حال بد نبود و در نوع خودش تجربه خوبی بود.خوب فعلا برای این هفته کافیه چون اومدم جاییکه خیلی از خونه دوره.بلوار دهه فجر(کتابخانه امام صادق(ع))،جریانش رو بعد می نویسم،و باید سریعتر برم چون ممکنه دیگه ماشین گیرم نیاد برای خونه.پس فعلا خداحافظ.
کلمات کلیدی:
سلام.
بالاخره بعد از چندین سال درس خوندن و فعالیت دانشگاهی ،خدا خواست و ما به نمایشگاه کتاب تهران رفتیم. اولش قرار بود از طرف دانشگاه اعزام بشیم . اما چون نفرات به حد نصاب نرسیدند اعزام دانشگاه لغو شد و من به هوراه دو تا از دوستان(ساسان و رضا) راهی نمایشگاه شدیم.یک سفر چریکی و فوری.نمایشگاه(که در مصلی تهران بود) حدود ساعت 10 صبح گشایش یافت که به نظرم خیلی دیر بود. خیل عظیمی از جمعیت (بخصوص دانشجویان دیگر شهرها) الاف شده بودند.اما در کل بخواهم براتون بگم من از غرفه کتابهای عمومی و بین الملل خیلی خوشم اومد چون هم نظم داشت و هم بسیار زیبا و تمیز بود اما برعکس غرفه های نشر دانشگاهی ،بسیار بی نظم و خیلی تاریک و کثیف بود.کتابها هم اکثرا تکراری بودند. باورتون نمیشه آدم دلش می خواست هی کتاب بخره ، اما امان از گرانی کتاب . جالب اینه که شما فقط 10 درصد تخفیف می تونستید بگیرید (بعضی جاها 15 % هم بود) اما به طور عام همون 10%،چه دانشجو چه بی سواد ، هر دو به یک میزان می تونستند تخفیف بگیرن. از بن هم که بجز برای خرید کتب خارجی خبری نبود.خوب بعد از کلی گشتن و بالا و پایین رفتن تازه باید برمی گشتیم یزد.انصافا اگه من تهران بودم حدود 2-3 روز می رفتم و کل کتابها رو با دقت وارسی می کردم. اما به دلیل کمبود وقتمون 70% نمایشگاه رو خوب گشتیم و بقیه رو فقط نظاره می کردیم. حتی شب با وجود دیدن آقای کیهان احتیاط کار و خانم نفیسه معتکف وقت نشد که با اونها صحبت کنم.در هر حال برای بار تجربه ی خوبی بود . در حالی که زیاد کتاب نخریدیم اما استفاده بردیم.خوب زیاد سرتون رو درد نمی یارم ،تا آپ بعدی خدا یارتون باشه.
کلمات کلیدی:
سلام. ببخشید که سر وقت نمیتونم آپ کنم.پست قبلیم در مورد کارآموزی بود.این روزها این موضوع برام واقعا داره به یه بحران تبدیل میشه؟اصلا باورم نمیشه که نتونم یک شرکت دولتی خوب کارآموزی کنم.این هم از بازیهای روزگار ماست.بگذریم...
نمی دونم این روزها تو چه وضعی هستید؟خوب . بد.عالی.افتضاح؟ اما امیدوارم توی هر کدوم از این موقعیتها که قرار دارین یه چیز یادتون باشه.این که (( این نیز بگذرد.)) آره اگه توی موقعیت و اوضاع خوب فکری،روحی،جسمی،مالی و ... قرار دارین پیشنهاد میکنم این جمله هیچ وقت یادتون نره و به خودتون مغرور نشید و سعی کنید از بیرون این موقعیتتون رو تقویت کنید تا خدای نکرده از فرط غفلت توی موقعیتتون غرق نشید.و اما اگه توی وضعیت نه چندان جالبی قرار دارید هم این جملرو آویزه گوشتون کنید چون برای شما هم این موقعیت ثابت نیست و بعد از هر سیاهی یک سپیدی خودش رو نشون میده،فقط شایدبرای اومدن کمی دیر و زود کنه اما بالاخره می آد.پیشنهاد می کنم شما هم برای سریع تر آمدن موقعیت خوبه از بیرون نگاهی به خودتون بیاندازید و ببینید کجا می تونید حرکت رو سریعتر کنید.
خوب ، من کم کم باید برم ،به احتمال خیلی زیاد هفته دیگه از طرف دانشگاه می خواهم به نمایشگاه کتاب تهران بروم.امیدوارم که کتابهای خوبی رو پیدا کنم.از شما هم خواهش می کنم اگه کتاب خوب موفقیت،عرفانی،اجتماعی،علمی و ... را که خوندید و روی شما اثر داشته رو به من معرفی کنید تا اگه لیاقت داشته باشم منم بخونم و استفاده کنم. ممنون.یا حق/موفق باشید.
کلمات کلیدی:
سلام.
می دونید الان ساعت چنده؟ساعت 5:30 صبح جمعه 31/1/86 است.من الان حدود 15 دقیقه هست که به شیراز برگشتم.خودم فکرش رو هم نمی کردم که به این زودی بخواهم برگردم.اما دلیل اصلی برگشتنم رو می گذارم وقتی که کار به نتیجه رسید واستون می گم،دلایل فرعیش هم نیاز شدید به کامپیوتر و اینترنت بود که لازم داشتم.بعضی وقتها آدم از خودش خندش می گیره! تا وقتی که امکانات داره استفاده نمی کنه،همینکه امکانات از دستش میرن تازه می فهمه که چه نعمتی رو داشته و قدر نمی دونسته(کار مفید در1 ماه با اینترنت = 2 ساعت کار در کافی نت)جالبه نه؟اما اینجوری شده دیگه.....امیدوارم که با نگاهی به اطرافتون بتونید نعمتهای زندگی تون رو (چه دوستان و آشنایان/چه امکانات معنوی و چه امکانات مادی...)بهتر ببینید .
الان بابام آمد و پس از احوالپرسی خبر همچین بی ریختی رو بهم داد.درخواستم برای کارآموزی در پتروشیمی مورد قبول قرار نگرفته.مثل اینکه از امسال دیگه فقط کارآموز دانشگاههای دولتی یا کسانی که پدرشون در اونجا کار می کنند رو پذیرش می کنند.خیلی قشنگه . کسانی که در یک مکان دولتی کار می کنند نه تنها بی دغدغه مشغولند بلکه به حکم زیبایی قوانین فرزندانشون هم با 20% سهمیه می تونن اونجا استخدام بشن و البته در مواردی مانند مورد ما هم در اولویت قرار دارند. تازه یک چیزه دیگه من نمی دونم این دولتی که داره فریاد عدالت خواهی سر می ده چرا اینقدر تابلو بی عدالتی می کنه؟ اگه خداییش می خوان عدالت رو محور قرار بدن ، چرا نمی گن که فرزندان کسانی که جزء همین خاک هستن و شغل غیر دولتی دارن هم می تونن از بعضی امکانات دولتی هم استفاده کنن.مگه ما دانشگاه آزادیها به دولت مالیات نمی دیم.پس اون خدماتی که دولت باید بده چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب ،خدا کریمه ، بالاخره جایی پیدا می شه که ما بریم کارآموزی.دیگه باید برم با کمی چرت زدن خستگی راه رو از خودم بیرون کنم.خوب و خوش باشید/
زندگی کتابی است پر ماجرا،هیچگاه آنرا به خاطر یک ورقش دور مینداز.
کلمات کلیدی:
سلام.بالاخره تعطیلات غیر رسمی هم تموم شد.کلاسهای ما هم از فردا شروع می شه. همیشه وقتی زیاد خونه می مونم رفتن برام یه کم سخته مخصوصا که الان بهاره شیراز هم هست و جو یه جورایی فرق می کنه.امروز می خوام برم شاهچراغ،سید میر محمد،پیش آقا بزرگم و کاکولم(علی کوچولو) اگه لایق باشم برای همتون دعا می کنم.این چند ماهی که پیش رو دارم مهمترین،سرنوشت سازترین و پرکارترین روزهای این چند سال اخیر برای من هست.حتما شما هم این چنین روزهایی رو داشتید.اگه تجربه ای دارید برام بگید .آدم بعضی وقتها باید بلند شه و با کمی تحمل و صبر کار های مهمی رو انجام بده تا بعد این کارها زمینه ساز موفقیتش بشن.امیدوارم که شما هم:
با قدرت همچون خورشید،
استوار چون کوه،
سبز همچون درخت،
تند همچون باد
شروع کنید.
برای آنکس که ایمان دارد،غیر ممکن وجود ندارد.رابینز.
پست بعدیم هفته ی دیگه هست .منتظر باشید.
کلمات کلیدی:
سلام.تعطیلات هم تموم شد.ما که همچین یک استراحت مطلق کردیم.سیزده بدر هم که نور علی نور بود.زیر بارون؟؟؟؟
اما خوب.از عیدیهاتون چه خبر؟بیشتر عیدی دادید یا گرفتید؟
من بهترین عیدی امسالم رو از داداشم گرفتم.1 کتاب به اسم هفت عادت از عادات مردم تاثیرگذار.کتاب خیلی خوبیه.
حتما بخونیدش..
بهترین فیلمی رو هم که دیدم میم مثل مادر بود که روز 13 دیدمش .فوق العاده احساسی بود .پیشنهاد می کنم حتما
ببینیدش.خدا بیامرزه رسول ملاقلی پور رو .(پیشنهد می کنم هر بار که این فیلم رو میبینید 1 فاتحه نثار روحش کنید)
امیدوارم که هممون قدر مادرامون رو همین الان بدونیم.
امیدوارم که از حالا بتونید به سرعت به کارهاتون برسید؟ چون این روزها داره مثل باد می گذره.
اگه نمی خواهید آخر سال یا همین چند وقت دیگه بگید ای کاش که امروز روزهای اول سال جدید بود زودتر دست به کار شوید.
معمولا بهترین نقطه برای شروع همین مکانی است که الان در آن قرار داری.
جمله بالا نمی دونم از کیه اما داداشم اون رو به دیوار اتاقمون زده.اما در تایید جمله بالا دوستی می گفت برای رسیدن به حق از قعر جهنم هم می توان شروع کرد.
یه هر حال امیدوارم که استارتتون قوی باشه.علی یارتون/حق نگهدارتون.
کلمات کلیدی:
این هم عکس عشق منه.این علی کوچولو پسر داییمه.کسی که وقتی نگاهش می کنم احساس آرامش بهم دست
می ده.با حالی که خیلی شیطونه اما روحش آرامش بخشه.
کلمات کلیدی: