سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شما را به پنج چیز سفارش مى‏کنم که اگر براى دسترسى بدان رنج سفر را بر خود هموار کنید ، در خور است : هیچ یک از شما جز به پروردگار خود امید نبندد ، و جز از گناه خود نترسد ، و چون کسى را چیزى پرسند که نداند شرم نکند که گوید ندانم ، و هیچ کس شرم نکند از آنکه چیزى را که نمى‏داند بیاموزد ، و بر شما باد به شکیبایى که شکیبایى ایمان را چون سر است تن را ، و سودى نیست تنى را که آن را سر نبود ، و نه در ایمانى که با شکیبایى همبر نبود . [نهج البلاغه]
دست نوشته های عمومی من
 
رسم عاشق نیست با یک ((دل)) دو (( دلبر)) داشتن

سلام.برای این پست یک داستان از بحارالانوار رو که در کتابی تحت عنوان کشکول ازدواج (احمد ایزانلو)خوندم ،انتخاب کردم که براتون نقل می کنم.
حضرت سلیمان(ع) گنجشکی را دید که به ماده ی خود می گوید:چرا از من اطاعت نمی کنی و خواسته هایم را برآورده نمی کنی؟اگر بخواهی می توانم تمام قبه و بارگاه سلیمان را به منقار بردارم و به دریا اندازم.حضرت سلیمان (ع) از گفتار گنجشک خنده اش گرفت.پس آنها را به نزد خود خواست و پرسید:چگونه می توانی چنین کار بزرگی را انجام دهی؟گنجشک پاسخ داد:نمی توانم ای رسول خدا!ولی مرد،گاهی که می خواهد در مقابل همسرش به خود ببالد و خویشتن را بزرگ و قدرتمند نشان دهد،از این گونه حرفها می زند.
.گذشته از اینها عاشق را در گفتارو رفتارش نباید ملامت کرد.
حضرت سلیمان(ع) از  گنجشک ماده پرسید:چرا از همسرت اطاعت نمی کنی؟،حال آنکه تو را دوست می دارد؟گنجشک ماده پاسخ داد:یا رسول الله او در محبت من راستگو نیست ؛زیرا با دیگری نیز مهر و محبت می ورزد . سخن گنجشک چنان در حضرت سلیمان (ع) اثر بخشید که سخت گریست.آنگاه چهل روز از مردم کناره گرفت و پیوسته از خدا می خواست علاقه ی دیگران را از قلب او خارج کرده و محبتش را در دل او خالص گرداند.
در دل ندهم ره،پس از این مِهر بتان را
م
ٌهر لب او،بر دل این خانه نهادیم(حافظ)
این هم از داستان که واسه ی خودم جالب بود و امیدوارم برای شمای دوست هم جالب بوده باشه.خوش و خرم باشید.یا حق.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط mr good 86/12/3:: 10:10 صبح     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها