سلام.

الان که دارم می نویسم تازه دارم از یزد می یام.دیروز برای گرفتن نمره کارآموزی به یزد رفتم.

جالب بود استاد کارآموزی ام اقای مهندس موسوی از بین چند نفری که دیروز برای گرفتن نمره اومده بودن بسیار زیبا روی بنده زوم کرده و با گرفتن اشکال تایپی لطف کردن و نمره 19.5 رو برای بنده مرقوم فرمودن.اما در کل برای من که پربارترین کارآموزی زندگی ام رو گذروندم بد نبود.

یه خبر دیگه هم توی دانشگاه بود،جشن فارغ االتحصیلی،اونم جمعه عصر،جالبه نه؟چون از ماها هیچکس که اینو نمی دونست.و باید هم مبلغ شرکت در جشن رو به حساب می ریختیم که اصلا وقت نبود.و مهمتر از همه اینکه به غیر از ماهائیکه برای نمره کارآموزی رفته بودیم کس خاص دیگری از بچه ها نبود.در نتیجه بی خیالش شدیم.

جاتون خالی دیروز دم صبح و ظهر برای استراحت به خونه بچه ها رفتیم.عجب خونه ای بود و البته عجب صاحب خونه ای.یعنی آدم می گفت قربون سر و صدای دانشجو ها؟یک (با فتحه روی ی بخونید)سرو صدایی می دادن که انگار اومدن قشون جنگ و ساپورت کنند.جاتون سبز اونقد خندیدم که نگو.صاحبخونه نکته + دیگه ای هم داشت از همون ساعت عقد قرارداد با بچه ها کنتور اجارش رو استارت کرده بود.حالا برای برگزاری مراسم عقد توی خونه بچه ها به من من کردن افتاده بود.(آره اینه که می گن کوه به کوه نمی رسه آدم به آدم می رسه !)

خوب امیدوارم این 2 روز تعطیلی و عید مبعث به همتون خوش بگذره.

تا بعد..........یا حق.