سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا را شناختم ، از سست شدن عزیمتها ، و گشوده شدن بسته‏ها . [نهج البلاغه]
دست نوشته های عمومی من
 
2 تا داستان کوتاه کوتاه زیبا

سلام. خوبید؟امیدوارم که اون ته دلتون بگید(بله،عالییییییییییی).
برای این پست دو تا داستان کوتاه از کتاب هفده داستان کوتاهِ کوتاه (از نویسندگان ناشناس،گزیده و ترجمه:سارا طهرانیان،انتشارات کتاب خورشید) که دوست خوبم حسین حق نگهدار لطف کرد و به من هدیه داد رو اینجا میارم،امیدوارم بخونید و مثل من لذت ببرید.

داستان1.بستنی
پسر بچه ای وارد یک بستنی فروشی شد و پشت میزی نشست.پیشخدمت یک لیوان آب برایش آورد.پسر بچه پرسید:((یک بستنی میوه ای چند است؟))پیشخدمت پاسخ داد:((50 سنت)).پسر بچه دستش را در جیبش برد و شروع به شمردن کرد.بعد پرسید:((یک بستنی ساده چند است؟))در همین حال،تعدادی از مشتریان در انتظار میز خالی بودند.پیشخدمت با عصبانیت پاسخ داد:((35 سنت)).پسر دوباره سکه هایش را شمرد و گفت :((لطفا یک بستنی ساده.))پیشخدمت بستنی را آورد و به دنبال کار خود رفت. پسرک نیز پس از خوردن بستنی،پول را به صندوق پرداخت و رفت.
وقتی پیشخدمت بازگشت،از آنچه دید،حیرت کرد.آنجا در کنار ظرف خالی بستنی،2 سکه ی 5 سنتی و 5 سکه ی 1 سنتی گذاشته شده بود-برای انعام پیشخدمت.

داستان2.ما چقدر فقیر هستیم!
روزی یک مرد ثروتمند،پسر بچه یکوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند،چقدر فقیر هستند.آن دو یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند.
در راه بازگشت و در پایان سفر،مرد از پسرش پرسید:((نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟))
پسر پاسخ داد::((عالی بود پدر!)) پدر پرسید::((آیا به زندگی آنها توجه کردی؟))
پسر پاسخ داد:((بله پدر!)) و پدر پرسید:((چه چیزی از این سفر یادگرفتی؟))
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت:((فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا.ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.ما در حیاطمان فانوسهای تزئینی دارم و آنها ستارگان را دارند.حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود،اما باغ آنها بی انتهاست!))
باشنیدن حرفهای پسر،زبان مرد بند آمده بود.پسر بچه اضافه کرد :((متشکرم پدر،تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم!))

فکر کنم اگه آدم دل داشته باشه ،باید با خوندن این داستانها حداقلهِ لذت رو ببره.مگه نه؟خوش باشید و پیروز.تا بعد یا حق.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط mr good 86/12/10:: 11:45 صبح     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها