يه تمثيلي از وجود خداست که ميگه خدا يه روز قبل از اينکه دنيا رو با همه موجودات و انسانهاش بيافرينه يه آينه دستش گرفته بود و داشت زياييش رو در آينه نگاه مي کرد که يه دفعه آينه از دستش مي افته و به تکه هاي ريز ريز تبديل ميشه و هر کدوم از اين تکه هاي ريز وجود يکي از آفريده هاي او ميشن ........يعني هر آفريده اي در اين دنيا در واقع تکه اي از وجود خدا رو نشون ميده و تصوير خداست و وقتي همه اونا با هم جمع بشن و صيقلي بشن ( همون آينه ميشن) و تصوير خدا رو نشون ميدن.
اگه مردها خانمها رو خوب مي شناختن مي فهميدن که در الان زمان لازم نيست دنيا رو روي شونه هاشون بذارن تا معلوم بشه قدرتمندن بلکه اگه بلند نظر بشن و طرز فکرشون رو تازه و جديد کنن بدور از حسادت محدوديت و... باشن و پشتيبان خوبي براي اونا باشن کافيه.