سلام . به نكته هاي خيلي قشنگي اشاره كرديد . من هم خيلي وقتا متوجه اين مسائل مي شم و كلي دلم مي گيره ... اصلا گاهي وقتا آدما همه چيز رو به نفع خودشون تموم مي كنن و دلشون ميخواد خودشونو نشون بدن ... دلم از اين كارا هم خيلي پره ... خيلي ... تو اين آبدارخونه هم كه جناب آبدارچي دعوتتون كردن بهش ، كاراي قشنگي مي كنن . ما هم يه زماني پي گير كاراشون بوديم كلي هم درس زندگي ازشون ياد گرفتيم ، اما از وقتي اومديم خوابگاه ، از حس هر روز آن شدن و سر زدن به اين طرف و اون طرف افتاديم .
موفق باشيد
يا حق
سلام
يه كم وبتو قشنگتر كن
يه سر بيا آبدارخونه من بد ني خوش ميگذره!!!
خيلي خيلي با حال بود و من هم چند تا نکته:
اون کادوها که گفتي اگه واسه مشکي درآوردن باشه تازه بد نيست بدوني که سرش گاهي دعوا هم ميشه؛ دعواهايي معمولا با اين متون: بدبخت گداصفت من چند تا از ختم هاشو رفتم دست کرده يه روسري کهنه به من مي‌ده
در مورد افطاري هم خب فکر مي کنم اشکالي نداره اگه خيري به خانه روا باشه و فاميل ها اولويت اول باشن!
راستي درالارحمه رفتي پيش دوست منم برو خيلي گله؛ گلزار شهدا همون جايي که شهيد دوران هست، بشمار رديف چهارم سمت راست (آدرس دادن منو!) کسي هست به اسم سيد ابراهيم قدرت
هر وقت دلت گرفت برو پيشش
حالا يکي نيست به من بگه کي گفته ما دلمون گرفته؟!؟!
چقده قالب وبلاگت عجيبه دست كم واسه من
دارم مي خونم احتمالا فردا پسفردا كلي نظر از من درباره وبلاگت مي خوني
تا بعد
سلام..نكنه واقعا‍‍ً فكر كردي اين مسائل تلنگري به اين نفسهاي زنگ زده ميزنه ( زهي خيال باطل ) به قول يكي از بزرگان شهر . اگه هفته اي يكي دو بار توسل به اعمه و مناجات با خدا نباشه كه ديگه هر تلنگري تاريخ انقضاش چند ساعته ميشه..نه عزيز من چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد راستي همراه نو مبارك
سلام اق محسن راست گفتي ياد ماه رمضان يزد بخير
